سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

کوثر اشک من از ساغر و پیمانه، توست            دل آتـش‌زده‌ام، شمع عـزاخانه تـوست
جگر سوخته، خاکستر پروانه تـوست            شعـله‌هـای دلـم از آه غـریبـانه تـوست


ای تُـراب قـدم زائـر کـویـت گُـل مـن
وی خراسان تو تا صبح قیامت دل من
درد جان را تو طبیبی تو طبیبی تو طبیب            بزم دل را تو حبیبی تو حبیبی تو حبیب
بی‌تولّای تو دل را نه قرار و نه شکیب            تو غریب الغربایی و همه خلق، غریب
نه خراسان که سماوات و زمین حائر توست
دور و نزدیک ندارد، دل ما زائر توست
ای قــبـول غـم تـو گـریـه نـاقـابـل مـا            آتش عشق تو در روز جزا حاصل ما
مایـه از خاک خراسان تو دارد گل ما            ما نبودیم که می‌سوخت به یادت دل ما
سال‌ها آتش غـم شمع صفت آبت کـرد
زهر در سینه شراری شد و بی‌تابت کرد
تو به خلقت پدری و تو به زهرا پسری            مثـل جد و پدرت از همه مظلـوم‌تری
تـو جگـر پاره پیغـمبر و پاره جگری            بلکه بی‌تاب‌تر از بسمل بی‌بال و پری
میـزبان تو شد ای جان جهان قـاتل تو
کس ندانست ندانـست چه شد با دل تو
تـو کـه سـر تـا بـه قـدم آیـنه توحـیدی            به چه تقصیر چو بسمل به زمین غلطیدی
مرگ را دور سرت لحظه به لحظه دیدی            همچنان مـار گزیده به خودت پیچیدی
که گمان داشت که با آن غم پیوستۀ تو
قـتـلگـاه تو شـود حجـرۀ در بستـۀ تو؟
بابی انت و امی، که چـه آمد به سرت            داغ معصومه مظلومه به جان زد شررت
تو زدی بال و پر و کرد تماشا پسرت            بس که بر شمس رُخت ریخت ستاره قمرت
شـــرر آه بــر آمــد ز نـهــادت مــولا
صورتت شسته شد از اشک جوادت مولا

طایـر روح غـریـبانه پـریـد از بـدنت            قاتـلت اشک فـشان بود به تشیـیع تنت
خبر از غربت تن داشت فقط پیرهنت            کرد با خون جگر دست جوادت کفنت
چوب تابوت تو بر شانۀ جان همه بود
جای معصومۀ تو اشک فشان فاطمه بود
بانـوان چـشم ز مهـریـۀ خود پـوشیدند            دور تابوت تو پـروانه صفت گردیدند
اشک‌ها بود که بـر غـربت تو باریدند            لاله از خون جگر بر سر راهت چیدند
مردها مثل زنـان شیـون‌شان برپا بود
دور تابـوت تو ذکر همه یا زهـرا بود
ای خدا سوختم از گریه، دل از کف دادم            کاش می‌سوخت فلک از شرر فـریادم
کـاش مـی‌داد غــم شـام بــلا بـر بـادم            یـاد خـاکـستر و سنگ لب بـام افـتـادم
پای تابوت رضا چنگ و نی و دف نزدند
همه سیلی زده بر صورت خود، کف نزدند
دور تابوت تو بر چهره اگر چنگ زدند            لیک پای سر جد تو همه چـنگ زدند
دور تابـوت تو نـالـه ز دل تنگ زدند            دور زینب همه از چار طرف سنگ زدند
تا شرار از جگر و ناله ز دل برخیزد
اشک میثم به تو و جدّ غـریبت ریـزد

نقد و بررسی